کد مطلب: ۶۸۶۸۲۰
۱۸ شهريور ۱۴۰۳ - ۰۶:۵۱

تربیت در «در آغوش درخت»! تعاملات پدر و مادری با فرزندان در سینمای ایران

پرداخت‌های متفاوت تصویر تعامل والدین و فرزندان در سینمای ایران به بهانه اکران «در آغوش درخت»

به گزارش مجله خبری نگار، «با بچه چطور رفتار کنیم که درست باشد؟» یکی از چیز‌هایی که دوست داریم راه درستش را غیرمستقیم بفهمیم و بابتش نصیحت نشنویم، رفتار و تعامل با دیگران است. این مسأله در جهان شلوغ امروزی زمانی مهم‌تر می‌شود که مادر یا پدر باشیم. حاضریم کتاب، جلسات، برنامه‌ها و پادکست‌های مختلف دینی و روانشناسی والدگری و تربیت فرزند و ... را بخوانیم، ببینیم و بشنویم، اما کسی مستقیماً به ما نگوید «چطور رفتار کردن» درست است. اغلب هم با حجم زیادی از داده‌ها و مطالب بی‌سروتهی مواجه می‌شویم که یا آنها را برای همسرمان می‌فرستیم یا در صفحه شخصی خودمان آن را ذخیره می‌کنیم که بعد‌ها به آن رجوع کنیم. باهم که غریبه نیستیم، اغلب ما تجربه کرده‌ایم که هرچه را که خواستیم در لحظه فراموش کنیم، ذخیره کرده‌ایم و در چاه «ذخیره‌شدگان» اینستاگرام انبوهی از داده‌ها و اطلاعات مختلف و پراکنده داریم که بازهم «رفتار درست» را برایمان درونی نمی‌کنند. غافل از اینکه توقعمان از رسانه‌های جدید که اغلب داده‌های سطحی را به خوردمان می‌دهند، زیاد است. راهی که در این مسأله گشایش‌بخش هرچند طولانی‌مدت به‌نظر می‌آید، «خلق تصویر» و «نشستن تصویر در ذهن» است. ما آدم‌ها مشتاق دیدن قصه‌ها هستیم؛ دیدن و همزمان فکرکردن و آرام در مسیر تغییر قدم برداشتن، یعنی همان چیزی که سینما به ما تزریق می‌کند و همان مسیری که فرهنگ، با آن درونی می‌شود. به بهانه اکران «در آغوش درخت» مروری داشتم بر پرداخت‌های متفاوت تعامل والدین و فرزندان در دهه اخیر سینمای ایران که لزوماً همه‌شان مثبت نبودند.

تربیت در «در آغوش درخت»! تعاملات پدر و مادری با فرزندان در سینمای ایران

حوض نقاشی؛ یک تعامل والد-فرزندی خاص، اما موفق و عمیق

در سینمایی «حوض نقاشی» با والدینی خاص مواجهیم؛ والدین معلولی که فرزندشان تفاوت آنها با دیگر افراد را می‌بیند، اما میل و توانایی پذیرش آن را ندارد. تعامل میان والدین و فرزندان در این فیلم، برآمده از الگوی «تعامل سهلگیرانه» است. یعنی والدین توجه و تمرکز بیش از حد بر فرزندان دارند و البته استقلال و آزادی زیادی به فرزندان می‌دهند؛ جایی که «سهیل» به تنهایی چندوقتی را با خانواده ناظم مدرسه‌اش گذرانده و همین اتفاق، باعث آگاهی و تجربه برای او می‌شود. «محبت» و «احترام» محور تعامل این خانواده خاص است و همین نکته، نه تنها مسائل پیش‌آمده برای آنها را حل می‌کند، بلکه به حل مسأله خانواده دیگری نیز کمک می‌کند که اتفاقاً به لحاظ جسمی سالم و معمولی هستند، اما مسائل رفتاری و روحی متفاوتی دارند؛ چیزی که «سهیل» با مشاهده آن متوجه خلأ موجود در این خانواده شده و به سمت اصلاح تعامل خودش با پدر و مادرش می‌رود. البته همچنان این نوع الگو از تعامل والدین با فرزندان، خطرناک است؛ چرا که در آن به تناسب وضعیت، کنترل، توقع، نظم و ترتیب، تنبیه و پاداش جدی گرفته نمی‌شود؛ چیزی که در یک تعامل مثبت نیاز است به آن توجه شود.

یه حبه قند؛ یک تعامل والد-فرزندی عمیق و سنتی، اما موفق

سینمایی «یه حبه قند» در ادامه سینمایی «حوض نقاشی»، یک تصویر بومی و ماندگار از «خانواده گسترده ایرانی» را نشان داد. شخصیت اصلی، دختری جوان است که قرار است بدون تمایل قلبی با جوانی غریبه ازدواج کند. او یک مادر دارد و بقیه شخصیت‌ها خواهر، برادر، فرزندان و داماد‌های خانواده هستند. در این خانواده هم، مادر نقشی منفعل و در حاشیه دارد و «دایی»، بزرگتر خانواده است. تعامل در این خانواده گسترده گره‎خورده با قومیت هرکدام از افراد این خانواده است و فضا به‌طورکلی یک فضای شاد و آرام‌بخش از خانواده را نشان می‌دهد که در لایه‌های زیرین، مسائل پنهان و مختلفی دارند. فارغ از شخصیت اصلی که دختری جوان است، تعامل فرزندان کوچک با دیگر والدین (خواهر و برادران شخصیت اصلی) در این فیلم، یکی از جزئیات قابل‌توجهی است که کارگردان به تصویرکشیده است؛ عدم مسئولیت کودکان در سن کودکی، تربیت درست بر مبنای محبت و کودکی کردن آنها در خانواده (و نه درگیر مسائل بزرگتر‌ها شدن) همان چیزی است که در بزرگسالی آنها یک شخصیت الگو مانند دختر جوان خانواده را رقم خواهد زد؛ شخصیتی مسئول، پرمهر و آرام که با همه رفتار محترمانه داشته و، اما در نهایت تصمیم می‌گیرد بر استقلال فکری خودش تکیه کرده و کار درست را انجام دهد. والدین در این فیلم مقتدر هستند، اما مستبد نیستند و این به الگوی مسئولانه تعامل والدین با فرزندان نزدیک‌تر است؛ یک الگوی مطلوب از تعاملات خانوادگی که نتایج مثبتی در سطح فردی و اجتماعی برای افراد در دوران مختلف کودکی، نوجوانی و جوانی دارد.

کوچه بی‌نام؛ یک تعامل والد-فرزندی عمومی، چندگانه و ناموفق

فرزندان جوان نشان داده شده در فیلم ۲ دختر مجرد و متأهل و یک پسر هستند، پسر (ظاهراً) فقط مادر دارد و برای کار به خرمشهر می‌رود. دختر متأهل، فرزند بزرگ خانواده، همانند مادرش مذهبی و سنتی است، اصطلاحاً سوگلی خانواده است و خودش یک فرزند پسر دارد. دختر مجرد، شخصیت محوری فیلم است که به لحاظ سنتی و مذهبی شباهتی با والدین و خواهر بزرگترش ندارد، سرکش است و پنهانی با مرد متأهلی رابطه داشته و سودای مهاجرت به خارج از کشور را در سر دارد. دختر کوچک‌تر هم نوجوانی است که عاشق پسر جوانی است که راهی خرمشهر است و تنها کسی که در ابتدا ماجرای رابطه خواهرش با مرد متأهل را می‌داند. نوع تعامل والدین و فرزندان در فیلم، چندگانه است، از سویی «تعاملی مستبدانه» را می‌بینیم و از سوی دیگر «تعاملی مسامحه‌گر»؛ مادر زبان تند و سرزنش‌آمیزی با دختر وسطی دارد و پدر (که بعداً مشخص می‌شود پدر همان پسر جوان از زنی دیگر است) با همان دختر، آرام و مهربان است و با گفت‌و‌گوی سازنده، او را متوجه اشتباهاتش می‌کند. اما تعامل روشنی با دیگر فرزندانش ندارد. این تعامل سازنده برآمده از خطا و مخفی‌کاری خود او در دوران جوانی به‌نظرمی‌رسد و نه برآمده از آگاهی. مادر با دختر اولش به دلیل شباهت اعتقادی بیشتری که به او دارد، تعامل بهتری دارد. در تعامل فرزندان با هم، «محبت» و «احترام متقابل» مبنا نیست. به طور کلی فیلم یک تعامل چندگانه و نامنسجم از والدین و فرزندان را نشان می‌دهد که همین مسأله مبنای پیش‌آمدن اتفاقات دیگری می‌شود.

ابد و یک روز؛ یک تعامل والد-فرزندی سطحی، ناموفق و گذرا

در ادامه تصویر تعامل والدین با فرزندان در سینمایی «کوچه بی‌نام» با سینمایی «ابد و یک روز» مواجهیم. در فیلم، یک خانواده تک‌والد با مسائل و مشکلات مختلف اجتماعی و فردی را می‌بینیم. مادر، شخصیت بیمار و منفعل قصه فیلم است و فرزندان خانواده همگی جوانانی هستند که هرکدام درگیر یک مسأله اجتماعی هستند. شخصیت محوری فیلم «دختری» جوان است که بیشترین مسئولیت والدگری در خانه برعهده اوست. الگوی «تعامل مسامحه‌گرانه» در این فیلم برجسته است؛ والدین اصلاً نقش و کنشی در زندگی فرزندان ندارند و این فرزندان هستند که برای آنها و خودشان تصمیم می‌گیرند. گرمی و صمیمیت در خانواده وجود نداشته و میان والدین و فرزندان فاصله وجود دارد؛ برهمین اساس تعامل فرزندان با هم نیز، سرد و برمبنای منفعت است. جای راهبر و راهنما در این خانواده خالی است و هر عضو برمبنای منفعت فردی، تعاملش با دیگران را از کودکی تا جوانی در این خانواده شکل داده است. فیلم در کنار این تصویر از تعامل والدین با فرزندان، مسائل مختلفی مانند فقر، بیکاری و اعتیاد را نیز اضافه کرده که فضای خانوادگی را بیش از پیش، تلخ و سیاه‌تر نشان دهد. خانواده‌ای که مانع رشد و پیشرفت فردی شده و جز مشکل و سختی، چیزی برای اعضای آن ندارد.

برادران لیلا؛ یک تعامل والد-فرزندی عمیق، اما ناموفق و پس‌زننده

یکی از تصاویر نامناسب تعامل والدین و فرزندان در فیلم سینمایی ابد و یک روز رقم خورده است. اینطور به نظر می‌رسد فردی که در دوران کودکی تعاملی مستبدانه با والدین را از سرگذرانده، حالا و در جوانی این تعامل مستبدانه را متقابلاً با والدینش دارد. محور روابط در این نوع تعامل، قدرت، خشونت و خودمحوری است. عواطف کمرنگ و گاه به‌طورافراطی، منفی است و نه والدین و نه فرزندان در جای درست خود نیستند. تعامل والدین و فرزندان در سینمایی «برادران لیلا» در انتهای طیف رفتار منفی با محوریت بی‌مهری و بی‌احترامی قرار دارد که تبعات این رفتار نیز در فیلم به تصویر کشیده نشده و به نوعی این نوع تصویر اشتباه از تعامل والدین و فرزندان با هم توجیه شده و منطقی، درست و برجسته نشان داده شده است. تصویر برآمده از والدین و فرزندان در این فیلم، عمیق است و ذهن مخاطب را درگیر می‌کند، اما ماندگار و موفق نیست.

در آغوش درخت؛ یک تعامل والد-فرزندی عمیق، موفق و ماندگار

سینمایی «درآغوش درخت» که این روز‌ها در حال اکران در سینماهاست، تصویری متفاوت از خانواده و نوع تعامل والدین و فرزندان با هم و خود فرزندان با یکدیگر را نشان داده است؛ الگوی تعامل در این فیلم «تعامل مسئولانه» است. شخصیت فرزندان در این الگو، در ابعاد مختلف روانی، عاطفی، معنوی، فردی و اجتماعی متعادل و به صورت سازگار رشد کرده و والدینِ مسئول فرزندان به‌تصویر کشیده شده است. در سینمایی «درآغوش درخت» خانواده همه چیز است و هرجایی که مادر نقش کمرنگ‌تر یا متفاوت‌تری در تعامل با دو فرزند دارد، پدر این نقش را پررنگ‌تر کرده و مکمل نقش مادر است. محبت و احترام، مبنای تعامل میان اعضای خانواده است و همین مسأله در نسبت و روابط میان دو فرزند نیز، بازنمایی شده است؛ دو فرزندی که در سن خردسالی و کودکی هستند و زاویه دید آنها به مسائل موجود در خانواده، بدرستی، متفاوت از زاویه دید بزرگسالان بازنمایی شده است. این تصویر در فیلم و در قصه، نجات‌بخش، راهگشا و حل‌کننده مسأله است و این همان چیزی است که سینما برای تصویر عمیق، موفق و ماندگار از خانواده و تعامل والدین و فرزندان با هم نیاز دارد.

تربیت رسانه در خدمت سرمایه اجتماعی

ممکن است نظر سخت و ناملموسی باشد، اما فضای بعضی فیلم‌ها که محوریت خانواده دارند، شبیه ذره‌ذره جمع کردن «سرمایه اجتماعی» یا به ناگه فروریختن آن است. در واقع، تربیتی که از دل رسانه به مخاطب تزریق می‌شود، در سرطیف مثبت، در مسیر ایجاد و افزایش «سرمایه اجتماعی» است و در سرطیف منفی، نابودشدن سرمایه اجتماعی را به دنبال دارد. «اعتماد»، «محبت»، «احترام»، «رفتار شهروندی سالم»، «مسئولیت‌پذیری» و بسیاری از مفاهیم دیگر که فرد از کودکی تا بزرگسالی دارد، برآمده از خانواده است و یکی از ابزار‌هایی که مسیر این تربیت را برای انسجام سرمایه اجتماعی هموار می‌کند، رسانه، سینما و تصویرسازی است.

پرداختن به تعامل فرزند و والدین از کودکی تا جوانی و بزرگسالی در فیلم‌ها یک تربیت رسانه‌ای را ایجاد کرده که می‌تواند جایگزین هزاران اطلاعات و داده‌های پراکنده رسانه‌های جدید باشد و هرآنچه را که باید، در ذهن مخاطب درونی کند. در واقع، بیشتر دیدن آن تصویر از تعامل والدین و فرزندان که در فیلم‌هایی مانند «درآغوش درخت» و «حوض نقاشی» داشتیم، از نیاز‌های اصلی نهاد خانواده است که توقعش از نظام فرهنگی جامعه و در رأس آن رسانه می‌رود.

منبع: ایران-سارا مؤمنی(دانشجوی دکتری مدیریت رسانه)

ارسال نظرات
قوانین ارسال نظر